مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت صد و پانزده
زمان ارسال : ۷۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه
معین انگشتان او را میان انگشتان خودش گرفت و با انگشت شستش خیلی آرام شست او را نوازش میکرد. حالا که یک بار طعم با او بودن را چشیده بود بیشتر دلتنگش میشد. روز اولی که فریال قدم توی فروشگاه گذاشته بود، با همهی خانومهایی که دیده بود برایش متفاوت به نظر میرسید؛ اما واقعا فکر نمیکرد عاشقش شود. آن روزها به او توجه نمیکرد؛ اما حالا از هر کسی به او محرم تر و نزدیک تر بود. دلش میخواست تم
اطلاعیه ها :
❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارتهای این رمان دوباره به حالت ویآیپی بر میگردن.
با احترام
نویسندهی رمان
🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان
سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚
امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚💚
۲ ماه پیشنیلوفرسامانی
00معین ماشاءالله همه جا رو داره فتح میکنه🤣اول خونه عطا الان خونه منیر😂😂 آزاده لطفا زود خونه خودشون رو جور کن❤️🤣
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نیلوفررررررررر😂😂😂
۲ ماه پیشنیلوفرسامانی
00عزیزم این درخواست خودم معینم بوده😂😂
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی
00پیمان بچه چه به فکره😍🥰❤️
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خیلی خیلی پیمان خوبه😍
۲ ماه پیشایلما
00عجب آدم بی شعوری بوده این لات محل😂😂😂خلاصه فریال ومعین همیشه درحال سوتی دادن هستن اینم از دوربین 🤣🤣
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😂😂😂
۲ ماه پیشمنیر
00مثل همیشه عالی 😍
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مرسی🥰
۲ ماه پیشZahra
۲۵ ساله 00وای مامان منیر تو چقد خوبی این معین بی فرهنگ هم اصلا مراعات نمیکنه🤭
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
کلی فحش خورد🤭
۲ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00و میدونم هرچی سحر غرغر کنه روش تاثیر نداره چون فریال ایشالله خونه رو میبینه و از دنج بود خونه خوشش میاد🤣و اون تیکه که به خودش گفت بی شعور خیلی خندم گرفت فردی که سنگ انداخته منظورمه🤣😝
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
این ماجرای شکوندن شیشهی خونهی مامان منیر برای باقی کاراکترها همچنان حل نشه بهتره😅
۲ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00عالی عالی خیلی ممنون آزاده جونم 😍😍تیکه ای که باهم داخل حیاط نشستن و خیلی دوست داشتم😍😍و برای فریال که از یه قصر می خواد بره داخل یه خونه 70 متری سخته ولی به خاطره عشقش باید بره و عادت کنه 😍🙈
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
همینطوره😍بالاخره هردوشون باید همدیگه رو همونطور که قبول کردن شرایط همدیگه رو هم قبول کنن😍
۲ ماه پیشنفس
10مهم اینه ک اونا تو اون خونه۷۰متری خوشبخت باشن ملاک اول عشق و خوشبختیه طرفه نه خونه
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مهم همینه و امیدوارم دیگران بذارن این دوتا عشق احساس خوشبختی کنن😍
۲ ماه پیشستاره
00عزززیزم بعدچهل سال زن گرفته همون اولشم گل زده دیگه بایدرعایت بکنه سخته خو،بعدشم که بچه بیادیه جوردیگه معین بنده خدا..منم اولاتوخونه ۶۰متری زندگی کردم مهم عشق علاقه وتفاهم ومادرزن خوبه 😂😉بقیه مهم نیس
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
وااااقعا قبول دارم که مادرزن خیلی ملاکه😂
۲ ماه پیشرویا (دلتنگ عطا)
00واقعا چه خونه نقلیِ ریزی 😐🤣
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
شاید باورت نشه ولی من اول ازدواجم مستاجر یه خونه ۵۰ متری بودم😅نمیدونم والله شایدم یکم کوچیک تر بود حتی!
۲ ماه پیشپرنیا
00آفرین فریال ک حرفای سحرروت تاثیر گذاشت ولی نذاشت😂 معینم خوب بلده شیطنتت کنه آقای هول گوگولی🥰🥰😋😋
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
تاثیر گذاشت ولی نذاشت، قشنگ بود😂
۲ ماه پیشآمینا
00ای بابا خونه به این بزرگی چی ازتون کم میاد بذارید طفلی پیش زنش بخوابه هیشکی نمی فهمه بخدا.چقدر معین مظلومه دلش زنشو میخواد🥲🥲فریال پاشو با شوهرت برو تو اتاق بخواب ما به کسی نمیگیم
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دیگه کار از کار گذشته اهمیتی هم نداره که بخوایم به کسی بگیم یا نه😂
۲ ماه پیشامنه
۳۰ ساله 20ای جانم عاشقانه های معین..منم دلم خواست🥹🥹
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😍💚
۲ ماه پیش
مهلا
00💜🥰